اصطلاحات مهم و کاربردی انگلیسی برای آزمون های تافل و آیلتس
A penny for your thoughts
(a) penny for your thoughts: idiom
said when you want to know what another person is thinking, usually because they have been quiet for a while
به چه فکر می کنی: این اصطلاح زمانی کابرد دارد که فردی بسیار ساکت است و می خواهید بدانید به چه فکر می کند
For several minutes they sat silently, then finally she looked at him and said, “A penny for your thoughts, Walter.”
آن ها چند دقیقه ساکت نشسته بودند، در نهایت نگاهی به او کرد و گفت: “والتر در سرت چه می گذرد.”
Against the clock
against the clock: idiom
If you do something against the clock, you do it as fast as possible and try to finish it before a certain time.
When people do something against the clock, the time they take to do it is recorded, in order to find which person or attempt is the fastest.
خیلی سریع/ با شتاب: کاری را در سریع ترین زمان ممکن انجام بدهید و سعی کنید آن را قبل از زمان معینی به پایان برسانید
With her term paper due on Monday, she was racing against the clock to finish it از آن جا که مهلت تحویل مقاله اش تا دوشنبه بود، او تلاش می کرد خیلی سریع تکمیلش کند
Lend an ear
با دقت گوش کردن: با دقت و مشتاقانه به حرف کسی گوش کردن
If you have any problems, go to Claire. She’ll always lend a sympathetic ear اگر مشکلی دارید، بروید پیش کلیر. او همیشه با صبر و حوصله به حرفهایتان گوش می کند
on cloud nine
خیلی خوشحال/ خوشحال از ته دل
She just bought her first new car and she’s on cloud nine. او تازه اولین ماشین جدیدش را گرفته و خیلی خوشحال است
bushed
خسته.
I am totally bushed after staying up so late. من به خاطر این که تا دیر وقت بیدار بودم، خیلی خسته ام
hard feelings
احساس دلخوری و ناراحتی
I am sorry I have to fire you. No hard feelings, okay? متأسفم که باید شما را اخراج کنم. دل خور نشوید، باشه
hit the hay
خوابیدن
It’s 12 o’clock. I think it’s time to hit the hay. ساعت 12 است. فکر می کنم وقت آن رسیده است که بروم بخوابم
be sick to death of something/ doing something
متنفر بودن از چیزی یا انجام کاری . وقتی کسی از طولانی شدن یک کار یا اتفاق ناخوشایند، عصبانی و کلافه می شود، از این عبارت استفاده می کند.
I’m sick to death of doing nothing but work. Let’s go out tonight and have fun. من از انجام هیچ چیزی به اندازه کار متنفر نیستم . بیایید امشب بیرون برویم و خوش بگذرانیم
(come) rain or shine
حتی اگر از آسمان سنگ هم ببارد/ هر اتفاقی که بیفتد
I will be on time for the class, rain or shine. حتی اگر سنگ هم از آسمان بیاید، به موقع سر کلاس حاضر می شوم
Come rain or shine, she is always smiling. هر اتفاقی که بیفتد، او همیشه لبخند می زند
be all ears
سراپا گوش: مشتاق و آماده گوش دادن
I’m all ears, waiting to hear your latest excuse for not getting this job done! من سراپا گوش، منتظرم بهانه شما برای انجام ندادن این کار را بشنوم
in the nick of time
سر بزنگاه/ درست به موقع: خیلی زود.
I got to the drugstore just in the nick of time. It’s a good thing because I really need this medicine! درست سر موقع به داروخانه رسیدم . خیلی خوب شد زیرا من واقعا به این دارو نیاز دارم
fresh/clean out of something
تمام کردن چیزی: فروختن یا استفاده کردن ته مانده یک چیز
I have to go buy some more milk. It seems we’re fresh out now. من باید بروم کمی شیر بخرم. به نظر می رسد نداریم
have/get mixed feelings about something
احساسات ضد و نقیض داشتن: مردد بودن نسبت به چیزی
I have mixed feelings about my trip to England. I love the people, but the climate upsets me.
من در مورد سفرم به انگلستان مرددم . من عاشق مردم هستم اما آب و هوایش اذیتم می کند.
Give it one’s best shot
از خود مایه گذاشتن/ نهایت تلاش خود را کردن: بهترین کاری که یک نفر می تواند انجام بدهد
This test question is really tough! I’ll give it my best shot, and I’ll get good marks for doing my best. این سوال امتحان واقعا سخت است! من نهایت تلاشم را می کنم و نمرات خوبی به خاطر این تلاشم می گیرم
In deep water
در تنگنا/ گرفتار: در سختی بودن یا یا قرار گرفتن در موقعیت خطرناک
He has not submitted his dissertation so he’s in deep water. او پایان نامه اش را ارائه نداده است در نتیجه در شرایط بدی قرار دارد
next to nothing
تقریبا صفر: مفت بودن، خیلی خیلی کم
I went to the new discount store and bought these new shoes for only five dollars. That’s next to nothing! من به یک فروشگاه تخفیفی جدید رفتم و این کفش های جدید را فقط با پنج دلار خریدم. مفت است
To be up in arms about something
معترض و عصبانی بودن در مورد چیزی
She has been up in arms about the rent increase. او در مورد افزایش اجاره بها معترض و عصبانی است
Put yourself in somebody’s shoes
خود را جای کسی گذاشتن: برای درک شرایط یا احساسات یک نفر، تصور کنید جای او هستید.
If you put yourself in my shoes, you would understand why I made that decision اگر خودتان را جای من بگذارید، می فهمید که چرا من آن تصمیم را گرفتم
At all costs
به هر قیمتی/ تحت هر شرایطی: هر کاری بکنید که به موفقیت برسید.
My dream is to become a successful businessman and I will work hard for it at all costs رویای من اینست که یک تاجر موفق شوم و من تحت هر شرایطی برای رسیدن به آن تلاش می کنم
On the ball
بادقت/ حواس جمع: آماده و سریع
Our staff is really on the ball to get projects done on time. کارمندان ما واقعا حواسشان هست تا پروژه ها را سر موقع تحویل دهند
Explore all avenues
تمام جوانب یا راه ها را در نظر گرفتن: برای پیدا کردن راه حل یک مشکل یا رسیدن به نتیجه دلخواه، هر راهی را مورد بررسی قرار بدهیم.
We need to explore all avenues before doing something that is not very safe to a great number of people in order to minimize unfavorable consequences ما باید قبل از انجام هر کاری که ممکن است جان افراد زیادی را به خطر بیندازد، تمام راه ها را بررسی کنیم تا پیامدهای نامطلوب به حداقل برسد
Throw in the towel
کم آوردن/ تسلیم شدن
I’ve spent too much time on this project to throw in the towel now. من زمان زیادی را صرف این پروژه کرده ام اما رهایش کردم
Down to earth
واقع بین: اهل عمل و واقع گر
It’s time we were brought down to earth to figure out a difficult situation, and offer a good solution. وقت آن است که واقع بین باشیم تا بتوانیم شرایط را بسنجیم و یک راه حل خوب ارائه کنیم
Full of beans
سرحال و پر انرژی
I really enjoy being with my best friend because he is always full of beans. من واقعا از بودن در کنار بهترین دوستم لذت می برم زیرا او همیشه پرانرژی است
Get a head start
اول شروع کردن/ قبل از همه شروع کردن
This year we’ll get a head start on the competition by running more advertisements. امسال ما با تبلیغ بیشتر ، قبل از هم رقابت را آغاز می کنیم
A drop in the ocean
به مقدار خیلی کم: بخش بسیار کوچکی از یک چیز
Donating only ten rupees might seem like a drop in the ocean, but even a small amount of charity goes a long way. کمک در حد ده روپیه ممکن است خیلی کم به نظر برسد، اما حتی همین مقدار کم هم تاثیر زیادی دارد
It’s a small world
دنیای کوچکی است: ملاقات اتفاقی و دور از انتظار کسی که می شناسید.
We bumped into each other at the airport, what a small world isn’t it? ما به صورت اتفاقی در فرودگاه یکدیگر را دیدیم، چه دنیای کوچکی است، نه
Blessing in disguise
توفیق اجباری: یعنی اتفاق بدی برای تان می افتد اما بعدا متوجه می شوید که به نفع تان بوده است.
Getting rejected was a blessing in disguise as it taught me the role of failure in being successful. رد شدن یک توفیق اجباری بود زیرا به من فهماند شکست در موفقیت نقش دارد
A hot potato
یک درد سر بزرگ: موضوعی بحث برانگیز
Her broken marriage has become a hot potato at every family occasion. به هم خوردن ازدواج او در هر دورهمی خانوادگی به یک موضوع بحث بر انگیز تبدیل شده است
Sit on a fence
سکوت اختیار کردن: مطمئن نبودن در مورد چیزی
I’m sitting on a fence thinking about whether I should apply for this course or not. من مرددم که آیا باید برای این دوره اقدام کنم یا خیر
To pick holes in something
ایراد گرفتن: نقطه ضعف پیدا کردن
As soon as I completed my project, she started to pick holes in it. به محض اینکه پروژه ام را به پایان رساندم، او شروع به ایراد گرفتن کرد
Ducks and drakes
اسراف کردن/ بریز و بپاش کردن
They spent ducks and drakes at their wedding in Los Angeles. آن ها در مراسم عروسی شان در لس آنجلس، خیلی بریز و بپاش کردند
Read between the lines
نکته و منظور را گرفتن: درک معنای عمقی
One should read between the lines to understand the true essence of this poem. انسان باید نکته اصلی را درک کند تا منظور اصلی این شعر را بفهمد
To be in the same boat
در یک کشتی بودن : شرایط مشابه داشتن
Radha and Surbhi are sailing in the same boat as they both have their acceptance letter pending from a university abroad. رادا و سربی وضعیت مشابهی دارند زیرا نامه پذیرش هر دو در دانشگاه خارج از کشور، در حالت تعلیق است
To Split hair
مو را از ماست کشیدن/ مته به خشخاش گذاشتن: بی جهت بحث کردن
My father was splitting hair unnecessarily at the bank. پدرم در بانک داشت بی جهت بحث می کرد
To get down
شروع کردن
A wild goose chase
آب در هاون کوبیدن : تلاش بی فایده
A bad egg
بد ذات: بی ارزش یا به درد نخور
A sleeping partner
شریک سرمایه گذار/ غیر فعال: شریکی که هیچ کاری انجام نمی دهد .
To give someone a piece of your mind
به حساب کسی رسیدن/ اعتراض خود را به کسی نشان دادن : کسی را به خاطر رفتارش محکوم کردن
Between devil and deep sea
بین بد و بدتر: گیر کردن بین دو چیز که هر دو به یک اندازه خطرناکند
To fight tooth and nail
با چنگ و دندان جنگیدن: بااراده و مصمم تلاش کردن، انجام دادن یک کار با تمام توان
Swan song
اثر خداحافظی : آخرین کاری که توسط یک هنرمند ساخته می شود.
To strain every nerve
تمام توان خود را به کار گرفتن/ تمام تلاش خود را کردن
To turn up one’s nose
دماغ را سر بالا گرفتن : رد کردن یک چیز؛ مخصوصا وقتی فکر می کنید به قدر کافی خوب نیست.
Down in the dumps
گرفته/ بی حوصله : افسرده و ناراحت
Dutch courage
شجاعت و جرات ناشی از مستی
To make one’s mouth water
آب دهان راه افتادن: میل شدید برای چیزی
At Mayor’s nest
چیز قلابی/ خوش ظاهر و بد باطن: چیزی که ظاهر گول زننده ای دارد
To beat around the bush
طفره رفتن/ صغری کبری چیدن: به اصل مطلب نپرداختن
Back to the drawing board
از اول شروع کردن : فکر کردن به روشهای جدید جهت انجام دوباره کاری که قبلا ایده یا طرحش با شکست مواجه شده است.
A close-fisted person
ناخن خشک: کسی که تمایلی به بیشتر خرج کردن ندارد و خسیس است.
To put shoulder to the wheel
روی پای خود ایستادن: شروع یک کار بدون اینکه از دیگران توقع کمک داشته باشید
To bring the house down
حسابی همه را خنداندن
To bring to book
پای حساب کشیدن: تنبیه کردن